آدریانآدریان، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 23 روز سن داره

آدریان عشق مامانღ

عروسک من

مامانی به فدات میخواستم واست شعری که همیشه میخونم برات را بنویسم تا همیشه تو ذهنت و قلبت باشه عروسکم مامانی این شعر را خیلی دوست داره و از کودکی خودش باهاش کلی خاطره داره واسه همین توی نجوا هام واست زمزمه اش میکنم تا یادم نره کودکیم و کودکم را عروسک قشنگ من قرمز پوشیده رو تخت خواب مخمل ابیش خوابیده یه روز مامان رفته بازار اونو خریده قشنگتر از عروسکم هیچکس ندیده قشنگتر از عروسکم هیچکس ندیده عروسک من چشمهاتو باز کن وقتی که شب شد اونوقت لا لا کن  بیا بریم توی حیاط با من بازی کن توپ بازی و شن بازی و طناب بازی کن توپ بازی و شن بازی و طناب بازی کن نمیدونم چقدر این شعر را درست ...
8 بهمن 1392

اولین تاتی تاتی پسرم

سلام گل گل مامان خوبی پسرم مامان فدای اون خنده هات که  تو 14 ماهگی اولین قدمهاتو برداشتی عزیزم مامانی عاشقته پسر تنبلم عزیزمی مامان خودم جای جای اون قدمهاتو بوسه بارون میکنم مبارک باشه مامان تاتی تاتی کردنت .دیدی پسرم عجله داشتی واسه راه رفتن بالاخره هم راه افتادی عشقم.دوست دارم یکمی دیر بود چون تو گل پسرم بدنت ضعیفه و بیشتر از هر چیزم با احتیاط عمل میکنی اما مامانی تا راه میری قیافت دیدنیه من که میمیرم از خنده پاندا پاندا راه میری فدات بشم  دلت را میدی جلو و دستات را باز میکنی اگه هم کسی باهات حرف بزنه تعادلت بهم میخوره و تالاپ میافتی مامان به قربونت دوست دارم که هر لحظه شیرینتر از روز اولی .خیلی عزیزی واسم پسرم. ماد...
8 بهمن 1392
1